کاش عاشقی هم پا می گرفت...

کنجِ پستوی خیس از عطر شب‌بوها، پشت نقابِ غبارآلود خاطره ها،تصویری از درنگ را نقاشی میکنم

کاش عاشقی هم پا می گرفت...

کنجِ پستوی خیس از عطر شب‌بوها، پشت نقابِ غبارآلود خاطره ها،تصویری از درنگ را نقاشی میکنم

شاعر نشدی....

پیداست هنوز شقایق نشدی ...

زندانی زندان دقایق نشدی ...

وقتی که مرا از دل خود میرانی ...

یعنی که توهیچ وقت عاشق نشدی ...

زرد است که لبریز حقایق شده است ...

شاعر نشدی و گرنه می فهمیدی ...

پاییز بهاری است که عاشق شده است ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد