حقیقت دارد که تو میتوانی با دستهای من سه تار قلم مو را بنوازی و نُتهای رنگ پریده را فیروزهای کنی ( باید بسیار زیسته باشی که این همه از آسمان آکندهای) حقیقت دارد که من می توانم با شعر های تو با باران مشاعره کنم .. و بند نیایم ( باید بسیار گریسته باشم که این همه در واژه های تو غوطهورم) تا من بنفشه ها را میان شب های زمستان قسمت کنم ، تو یک خوشه انگور به صدایت تعارف کن خطی از شعرهایت را که بخوانی ،سال ، تحویل می شود (حقیقت دارد که در حضور تو بودن .. همیشه از نبودن زی
با تر است
ناصرشهبازی
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 ساعت 12:56 ب.ظ