-
خسته ام از لبخند اجباری
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:55
کاغذ دیواری عاشقانه عکس عاشقانه کاغذ دیواری عاشقانه والپیپر عاشقانه والپیپر عاشقانه
-
عکسهای عاشقانه
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:53
عکس عاشقانه Love Pic عکس عاشقانه کاغذ دیواری عاشقانه
-
بی تو
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:51
کاغذ دیواری عاشقانه
-
در همه عالم گشتم
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:49
-
چی بگم اگه توبودی
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:47
-
من تمناکردم
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:46
-
بگوتاکجای قصه
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:45
-
بردی دل من
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:44
-
لبخند من باش
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:43
-
دلم برات
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:42
-
تموم شعرام
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:42
-
خاطرات
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:41
-
خیال
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:40
-
کنار
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:38
-
متن و شعر های زیبای عاشقانه
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:37
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم ------------------------------ رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود با تو بودن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:34
می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش بخدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می برم، تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه عشق زینهمه خواهش بیجا و تباه همه چیز تموم میشه و سه تا چیر باقی میمونه تجربه و خاطره و گذر عمر وقتی به گذر عمرم نگاه میکنم می بینم که ..... کاش هنوز...
-
شعر عاشقانه
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:32
سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل روز اول گل سرخی برام اوردی گفتی برای همیشه دوستت دارم روز دوم گل زردی برایم اوردی...
-
اسکله ی ناز چشات کاری دارم
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:29
اسکله ی ناز چشات کاری دارم یه قایقم تو ساعته یه ربع به عشق عقربه ی دقایقم گرمی دستای تو رو به صدتا دنیا نمی دم هر وقت که یارم تو بودی بی کسیو نفهمیدم تو بند دل سلول عشق حبس نگاتو می کشم ولی بازم رو میله ها ش عکس چشاتو می کشم آی قصه ی بی سر و ته شعر بدون قافیه برای مرگ این پ سر نبودن تو کافیه گویند شقایق ها نمی میرند ،...
-
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:28
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال بدار یک نفس ای قاید این زمام جمال که دیده سیر نمیگردد از نظر به جمال دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل پیام ما که رساند مگر نسیم شمال به تیغ هندی دشمن قتال مینکند چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال جماعتی که نظر را حرام میگویند نظر حرام بکردند و خون خلق حلال غزال...
-
به محض آنکه دانستی که کی هستی
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:28
به محض آنکه دانستی که کی هستی،درهای راز های هستی به رویت گشوده خواهند شد. قلمرو هستی از آن توست و همواره از آن تو بوده است. چیزی در تو اتفاق می افتد که با تو می ماند و مرگ هم آن را از تو باز نخواهد ستاند. انسان زمانی به حقیقت خویش نایل شده که به چیزی رسیده باشد که مرگ هم توان گرفتن آن را نداشته باشد. در غیر این...
-
بنام آنکه دوست را آفرید
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:25
بنام آنکه دوست را آفرید من همونم که یه روزی واسه چشات خونه ساختم واسه بوسیدن دستات همه زندگیمو باختم چیز تازه ای ندارم به پای تو بریزم دست خوب مهربونی یاورت باشه عزیزم
-
حقیقت دارد
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 15:24
حقیقت دارد که تو میتوانی با دستهای من سه تار قلم مو را بنوازی و نُتهای رنگ پریده را فیروزهای کنی ( باید بسیار زیسته باشی که این همه از آسمان آکندهای) حقیقت دارد که من می توانم با شعر های تو با باران مشاعره کنم .. و بند نیایم ( باید بسیار گریسته باشم که این همه در واژه های تو غوطهورم) تا من بنفشه ها را میان شب...
-
عجب تکلیف بی نهایتی است دوست داشتن
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:24
عجب تکلیف بی نهایتی است دوست داشتن وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی او تمام شد من شروع کردم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن
-
عشــق عشــــق عشـــــــق
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:22
عشــق عشــــق عشـــــــق نمی دانم که این عشق چگونه بر کویر خشک قلبم بارید که دل بی خبرم عاشق شد و به عشقش می بالد . . . نمی دانم می داند که با دیدنش می رود از تن و جانم خستگی . . . نمی دانم تا کی عاشق می ماند . . . نمی دانم می داند بدون او بی قرارم ، هیچم ، پیچم . . . نمی دانم می داند در انتظار فردای با او بودنم . . ....
-
مادر،
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:21
مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد گاهِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف...
-
شاید دوست داشتن اینگونه معنا می یابد
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:18
تو را به جای تمام کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به اندازه تمام روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم و به خاطر عطر نان گرم و برف هایی که آب می شوند و به خاطر نخستین گلها تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم
-
عاشقانه
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:16
ر این سرای خاموش یاد گرفتم با ترنم عشقی پاک به زیباترین شکل تو را بسرایم وقتی خالق دوست داشتن تو هستی به چه زبانی بگویم دوست دارم خدایا اندکی از عشق تو را با دنیا عوض نمی کنم ان را بر من ببخش
-
من از رویداد یک حادثه بر می گردم
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:12
من از رویداد یک حادثه بر می گردم آنجا که یک ازدحام حلقه وار دور تا دور،یک انسان را گرفته بودند و صدای مصلوب،مصلوب بر دل آسمان چنگ می زد نان شرافت یک مرد بود. و من تا عمق فاجعه را فهمیده بودم
-
وای به حال دگران...
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:08
زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم وگذشت انچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران.
-
هرگز.....
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:07
هرگز از مرگ نهراسیدم گرچه.....