-
خلوتم را نشکن
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:55
خلوتم را نشکن . تقدیم به تمام عاشقان خلوتم را نشکن شاید این خلوت من کوچ کند به شب پروانه به صدای نفس شهنامه به طلوع اخرین افسانه و غروبی که در ان نقش دیوانگی یک عاشق بر سر دیواری پیدا شد. خلوتم را نشکن خلوتم بس دور است ز هوای دل معشوق سهند خلوتم راه درازی ست میان من و تو خلوتم مروارید است به دست صیاد خلوتم تیر وکمانی...
-
عشق و دوست داشتن
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:55
عشق نیروی است در عاشق که او را به طرف معشوق می کشاند و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به طرف دوست می برد......... عشق غذا خوردن یک حریص است...... دوست داشتن در سرزمینی بیگانه یافتنی است...... عشق جنون چیزی جر خرابی و پریشانی نیست ... اما دوست داشتن در اوج معراج از سرحد عقل فراتر می رود به قله بلند...
-
اسکله
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:54
اسکله ی ناز چشات کاری دارم یه قایقم تو ساعته یه ربع به عشق عقربه ی دقایقم گرمی دستای تو رو به صدتا دنیا نمی دم هر وقت که یارم تو بودی بی کسیو نفهمیدم تو بند دل سلول عشق حبس نگاتو می کشم ولی بازم رو میله ها ش عکس چشاتو می کشم آی قصه ی بی سر و ته شعر بدون قافیه برای مرگ این پ سر نبودن تو کافیه
-
نمی بخشمت اما ...
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:53
.... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
-
دوست داشتن واقعی
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:53
اگر می توانستم مجازاتت کنم از تو می خواستم...... به اندازه ای که تو رو دوست دارم مرا دوست داشته باشی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:52
چشمانات راز ِ آتش است. و عشقات پیروزیی ِ آدمیست هنگامی که به جنگ ِ تقدیر میشتابد. و آغوشات اندک جائی برای ِ زیستن اندک جائی برای ِ مردن و گریز ِ از شهر که با هزار انگشت بهوقاحت پاکیی ِ آسمان را متهم میکند. کوه با نخستین سنگها آغاز میشود و انسان با نخستین درد. در من زندانیی ِ ستمگری بود که به آواز ِ زنجیرش...
-
برام دعا کن عشق من
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:51
برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم ... آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم ... دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده ... کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده ... این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ... آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ... گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ... من با تو سوختم نازنین،باشه برو با...
-
الهی:
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:50
الهی: دلی ده که طاعت افزاید طاعتی ده که به بهشت رهنمون آید علمی ده که در او آتش هوا نبود عملی ده که در او آب ریا نبود دیده ای ده که غر ربوبیت تو بیند دلی ده که ذل عبودیت تو گزیند نفسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند جانی ده که ز هر حکمت را به طبع نوش کند.
-
به سلامتی عزیزان
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:48
به سلامتی درخت! نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش . ღ ღ♥ به سلامتی دیوار! نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم روخالی نمیکنه . ღ ღ♥ به سلامتی درخت! نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش . ღ ღ♥ به سلامتی دیوار! نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم روخالی نمیکنه . ღ ღ♥ به سلامتی دریا! نه به خاطرِ...
-
ندگی زیباست
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:46
ز ندگی زیباست زندگی زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون نسازد زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای وحشی نروید زندگی زیباست اگر لب خوفناک...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:45
بیا تا قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیم برگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشد دلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شده چه عاشقانه نگاهم می کردی و حرف می زدی چرا رفتی از کنارم؟ تو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای بی محبت با چند خاطره ماندم برگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین باهم بودن تکرار شود...
-
چرا رفتی؟؟؟؟؟
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:44
خدایا........... خدایا فقط تو را می خواهم.....باور کرده ام که فقط تویی سنگ صبور حرف هایم می ترسم از اینکه بگم دوسش دارم...اون نمی دونه که با دل من چه کرده...نمی دونه که دلی رو اسیر خودش کرده هنوز در باورم نیست که دل به اون دادم و اون شده همه هستی ام روز های اول آشنایی را بیاد میاورم آمدنش زیبا بود ...آنقدر زیبا حرف می...
-
دوستون دارم
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:43
برای تو می نویسم... برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست... برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ... برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ... برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد... برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است... برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی... برای تویی که...
-
فراموشت کردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:42
اسمتو رو سیگار نوشتم برای اولین بار کشیدم تا بسوزی و فراموشت کنم اما نمی دونستم با هر پوک ذره ذره میری تو نفسم و می شی همه چیزم
-
تنهای من
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:41
گفته بودی که چرا محو تماشای منی ؟ وآنچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی؟ . مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
-
معجزه
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:40
امشب باز هم تنهایم باز درگیر این دل بیمارم باز اندیشه یک جفت چشم سیاه مرا کشانده به این کوره راه باز می ترسم از این نم باران که تصویرش را همچون ستاره می کشد در این سیاهی بی پایان می ترسم از سیاهی خویش و سپیدی دستانش می ترسم از حقیقت تلخ دنیایم که درگیر شود با رویایش ترس و هجوم این افکار نیست آن لالایی خواب چشمانم اما...
-
دوستت دارم
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:39
در را باز کن خبری دارم ، قلبم را بشکاف نامه ای دارم نامه را باز کن ، دوستت دارم . . .
-
دلتنگی....
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:38
بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!! بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تو خلوت بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه بچه بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن
-
دلم گرفته!!!
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:37
من به اندازه یک آسمان دلم گرفته! میخواهم گریه کنم میخواهم فریاد بزنم.. کاش میتوانستم خودم را از خود بیچاره ام بگیرم کاش میتوانستم نباشم بمیرم! کاش میتوانستم خود را از این شب طولانی رویاها برهانم کاش میتوانستم خاموش شوم فنا شوم محو شوم.. من از این روزگار خسته شده ام از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند...
-
می شنوم...
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:36
صدای چک چک اشکهایت را از پشت دیوار زمان می شنوم و می شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ، برای ستاره ها ساز دلتنگی می زنی و من می شنوم می شنوم هیاهوی زمانه را که تو را از پریدن و پرکشیدن باز می دارد آه ، ای شکوه بی پایان ای طنین شور انگیر من می شنوم به آسمان بگو که من می شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و می شنوم هر آنچه...
-
کسی که مثل هیچکس نیست...
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:34
من خواب آن ستاره ی قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام... کسی می آید، کسی دیگر، کسی بهتر، کسی که مثل هیچکس نیست... من چقدر از همه ی چیزهای خوب خوشم می آید... چرا من این همه کوچک هستم که در خیابان ها گم میشوم...؟! چرا پدر که این همه کوچک نیست و در خیابانها گم میشود، کاری نمیکند که آن کسی که به خواب من آمده ست روز آمدنش...
-
دنیای ارزو ها...
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:33
گریه ام میگیرد وقتی میبینم کسی که همه دنیای من بود ، منت دیگری را می کشد . . . ... روزهایی که دلم شکسته بود یادحرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت : پینوکیو ! چوبی بمان ! آدمها سنگی اند ، دنیایشان قشنگ نیست ! شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !...
-
حقیقت تازه ی من..
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:32
حقیقت تازه ی من.. تو دروغ گفتی؛ من هیچ نگفتم... تو فریاد زدی؛ من خاموش ماندم.. تو دلم را شکاندی؛ من سکوت کردم و بی صدا شکستم... تو تهمت زدی؛ من در تنهایی گریه کردم و به رویت نیاوردم... تو گفتی و گفتی... اما من باز هم خاموشی پیشه کردم... این اولین و آخرین باری بود که سکوت کردم! چون گاهی اوقات به جای خاموشی در جواب...
-
رنگ عشق...
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:32
در و دیوار دنیا رنگی است ، رنگ عشق ؛ خدا جهان را رنگ کرده است به رنگ عشق ؛ و این رنگ همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد. از هر طرف که بگذری، لباست به گوشهای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد. اما کاش چندان هم محتاط نباشی؛ شاد باش و بیپروا بگذر، که خدا کسی را دوستتر دارد که لباسش رنگیتر است... پ.ن۱: هر عشقی خدایی نیست......
-
الهــــــــی !
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:15
الهـــــــی! نه در بندم و نه آزادم ! از خود رنجور و از تو دلشادم ! از زندگانیِ خود در عذابم ! گویی که بر آتش کبابم ! نه خورد پیدا و نه خوابم ! در میان دریا، تشنۀ آبــــــم ! از آنکه از خود در حجابم ! منتظرم تا کی رسد جوابم ! منتظــــــرم...
-
بـــــــــودن
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:14
گر بدینسان زیست باید پست من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچۀ بن بست من گر بدینسان زیست باید پاک من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه یادگاری جاودانه، بر ترازِ بی بقای خاک.
-
کاش قلبها در چهره بود
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:10
بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود
-
عشق قربانی مظلوم غرور هست هنوز
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:09
دخترک خندید و پسرک ماتش برد ! که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده باغبان از پی او تند دوید به خیالش می خواست، حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسر پس گیرد ! غضب آلود به او غیظی کرد ! این وسط من بودم، سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم من که پیغمبر عشقی معصوم، بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق و لب و دندان ِ...
-
عظمت مقام مادر:
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:08
عظمت مقام مادر: در قانون خلقت، هرچه مقام آفریده ای بالاتر است، وظایف او هم سنگین تر می شود. در این میان، زن که به عنوان انسان، جانشین خدا در زمین و به عنوان مادر، پرورش دهنده افراد جامعه بشری است، از مقام بلند و والایی برخودار است. آیت الله جوادی آملی، در مورد عظمت مقام مادر و وظایف او چنین می نویسد: یک سلسله مسئولیت...
-
چهره زشت نفرت
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 12:06
معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند . در کیسهء بعضی ها 2 بعضی ها 3 ، و بعضی ها 5...